در جلسه ای رسمی نشسته بودیم. استاد مشغول صحبت کردن بود و بقیه گوش می دادند. دختر کوچولوی یکی از حاضرین اونقدر بهونه گرفت که صدای همه در اومد. مادرش برای اینکه بچه را ساکت کنه بردش آخر سالن. چند دقیقه ای سالن ساکت شد و همه ی حواس ها به استاد بود.

دختر کوچولو حالا که آزاد شده بود خوشحال بود و دیگه بهونه نمی گرفت و انتهای سالن مشغول بازی بود. ناگهان صدای جیغ بلند زن توجه همه را به آخر سالن جلب کرد.

بچه سر جای خودش خشکش زده بود و متحیّر نگاه مادرش می کرد. مادر چند بار رفت طرف بچه ولی باز با ترس و وحشت جیغ کشید و برگشت عقب.

خیلی تعجب کردیم. استاد پرسید چی شده؟

زن گفت: یه مارمولک کنار پای دخترمه. من خیلی از مارمولک وحشت دارم. می ترسم برم جلو.

همه از کار مادر متعجب شدند. یه نفر دوید سمت عقب سالن که بچه را از مارمولک دور کنه که مادرش یه هویی غیرتی شد و بالأخره قبل از رسیدن زن غریبه دخترش را از مارمولک دور کرد ولی کلی جیغ و داد کرد.

همه به این صحنه خندیدند. استاد گفت: حالا دیگه نباید تعجب کنید وقتی میگن روزی میرسه که مادر از بچه ی خودش فرار میکنه.

اون لحظه یاد این فراز از مناجات امیر المؤمنین علیه السلام افتادم:

اللهم إنی أسألک الأمان یوم لا ینفع مال و لا بنون إلّا من أتی الله بقلب سلیم ...

و أسألک الأمان یوم یفرّ المرء من أخیه و أمّه و أبیه و صاحبته و بنیه لکلّ امرء منهم یومئذ شأن یغنیه ...

پروردگارا من از تو درخواست امان می کنم در روز سختی که انسان از برادرش و مادرش و پدرش و فرزندانش فرار می کند ...

روزی اونقدر مشغول کارهای خودمون میشیم که دیگه حواسمون به عزیزترین های زندگی دنیوی مون هم نیست...

این روزها و شب ها بیشتر از هر وقت دیگه ای فرصت داریم  پناه ببریم به خدای غفار الذنوب و ستّار العیوب.

دوستان و حقیر را از دعای خیرتون محروم نکنید.

دسته ها :
چهارشنبه بیست و چهارم 4 1388

چند روزی است که از قتل زن مسلمان مصری در یکی از دادگاه های کشور آلمان که ادعای دفاع از حقوق بشر دارد میگذرد.

داعیه داران دفاع از حقوق بشر را چه شده است که ساکت مانده اند و نسبت به این جنایت دلخراش  هیچ عکس العملی نشان نمی دهند؟! مگر همین ها نبودند که برای مرگ مشکوک خانم آقا سلطان صدها بیانیه و کلیپ و تصویر منتشر کردند و برای پایمال شدن حق شهروندی او دل سوزاندند؟ پس چه شده که حتی یک تصویر و فیلم از صحنه ی قتل زن باردار محجّبه ی مسلمان منتشر نمی کنند؟!

با وجودی که این دادگاه مجهّز به دوربین های مدار بسته است ولی تا کنون حتی یک فیلم هم از صحنه ی جنایت منتشر نشده است. ولی وقتی یک زن در یکی از خیابان های شهر تهران به قتل می رسد از زوایای مختلف فیلم و عکس از صحنه ی جنایت تهیه می شود. این دوربین ها از کجا می دانسته اند که قرار است در فلان خیابان در فلان ساعت زنی به قتل برسد که آماده ی تصویر برداری بوده اند؟

در دادگاهی که به اصطلاح مهد عدالت است، زنی باردار در برابر چشمان شوهر و فرزند خردسالش با ضربات متعدّد چاقو به قتل میرسد ، در حالیکه مأمورین پلیس و قاضی نیز شاهد این جنایت هستند. ولی پلیس بجای اینکه جلوی قاتل را بگیرد به سمت شوهر این زن مظلوم که قصد دفاع از همسرش را داشته است شلیک می کند و او را زخمی می کند و به قاتل اجازه می دهد که هجده ضربه ی چاقو بر بدن این زن وارد کند و زن در جا جان دهد.

راستی اگر قاتل مسلمان بود و مقتول آلمانی ، مدعیان دفاع از حقوق بشر باز هم اینقدر نسبت به این جنایت بی توجه بودند؟!

وقتی این خبر را شنیدم واقعا متأسف شدم. به همان اندازه که از مرگ خانم آقا سلطان دختری جوان که مطمئنن هزاران آرزو در سر می پروراند ، ناراحت شدم ، برای این زن مسلمان مصری نیز متأسف شدم. ولی داغی که قتل این زن محجّبه بر پیکره ی اسلام نهاده است خیلی عمیق تر است ، زیرا این زن به خاطر حجابش توسط یک اسلام ستیز آلمانی به قتل رسید.

زن مسلمانی که برای تز دکترای خود به کشوری غیر اسلامی سفر کرده بود ولی حاضر نشد حجابش را بردارد. این در حالی است که بسیاری از دختران مسلمان ایرانی ما حتی ذره ای برای حجاب اسلامی خود ارزش قائل نیستند.

کاش قدری از خواب غفلت بیدار شویم و به خود آییم.

دسته ها :
چهارشنبه بیست و چهارم 4 1388
X